ساعت 25 ام
|
|
این روزهای من بسیار بی هدف میگذره.
فقط و فقط مشغول زندگی کردن هستم.اون هم از نوع پارازیت وار!!!!
1-صبح تا ظهر میخوابم. 
2- میرم اینترنت گردش مجازی میکنم و میام اینجا رو آب و جارو میکنم.
3-میشینم پای تلویزیون عشق ممنوع و یاسمین و .... میبینم(100%متوجه هستین که تلویزیون ما چی میتونه باشه!!!!)
4-اگه لطف کنم یه ریزه به وضع آشپزخونه و خود خونه میرسم
5-گاهی با دوستم الا میرم بیرون گردش حقیقی میکنم 
6-کتاب میخونم
7-از هرگونه فعالیت مفید حتی الامکان پرهیز میکنم.
برای من این مدل زندگی عجیبه.تا یادم میاد درس خونده،میخونم و خواهم خوند.
در واقع این مدت کوتاه توی زندگیم حکم ساعت 25 ام توی 24 ساعت شبانه روزی رو داره.
و.....
دارم ازش لذت میبرم 
نظرات شما عزیزان:
غزل 
ساعت22:07---7 خرداد 1391
عین خودمی ...ما تمام تفریحمون درسه و الان احساس خلا میکنیم..تموم میشه ویا رزیدنت میشیم یا دوباره شروع میکنیم پاسخ:پزشک بودن باعث میشه این احساس خلا بینمون مشترک باشه.
زهرا 
ساعت14:26---7 خرداد 1391
سلام دكتر نگار
منم امسال دستياري امتحان دادم.اين روزهام خيلي شبيه روزهاي شماست اما انگار اصلا بهش عادت ندارم .اونقدر هميشه دغدغه تلف نكردن وقتمو داشتم كه حالا كه تازه از استرس هاي انتخاب رشته اومدم بيرون گاهي استرس مي گيرم كه چرا داره اين طوري ميگذره و من كاري نميكنم. موفق باشيد. پاسخ:دکتر زهرای عزیز چشم به هم بزنی اول شهریور میشه و باید بری بیمارستان.
از ساعت 25 ام زندگیت لذت ببر...
سجاد 
ساعت13:53---7 خرداد 1391
خانم دکتر کی پس می ری بیمارستان . پاسخ:امسال نمیرم.ایشالا سال بعد
|
شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, |
|
|
|